رضا میرکریمی که بخاطر ساخت «نگهبان شب» برنده بهترین کارگردانی شده بود، برای گفتن جایزه اش در اختتامیه جشنواره حضور نیافت و با انتشار متنی پایان حضورش را در این جشنواره اعلام کرد. او بدون اینکه علت تصمیمش را بگوید، فردای روز اختتامیه در صفحه اینستاگرامش نوشت: «سیمرغ آخر و جشنواره ای که دیگر نیست...»
محمدحسین مهدویان هم که امسال با فیلم «مرد بازنده» دست خالی از جشنواره برگشت، در اقدامی مشابه، بعد از هفت دوره حضور پیاپی در جشنواره فجر با انتشار متنی اعلام کرد دیگر در این جشنواره شرکت نخواهد کرد. او در صفحه اینستاگرامش نوشت: «جشنواره فیلم فجر برای من تمام شده. از دوران حضورم در جشنواره یادگارهای زیادی دارم. بیشتر از دو سیمرغی که گرفتهام. خاطرات بدش را از خودم دور میکنم تا جشنواره را با خوشیهاش به یاد بیاورم و همیشه برایم زیبا باقی بماند. تا همینجا و همینقدر برایم کافی است. حالا دیگر سودایی در سر ندارم. فقط شوق سینماست که خالصتر از قبل وسوسهام میکند.»
خداحافظی این دو فیلمساز، واکنشهایی را در پی داشت و ابراهیم داروغه زاده، دبیر پیشین جشنواه فیلم فجر در پاسخی توییتری خطاب به آنها نوشت: «علی حاتمی و ناصر تقوایی هیچ وقت سیمرغ نگرفتند. مسعود کیمیایی خالق «قیصر» و «گوزن ها» برای اولین و آخرین سیمرغ خود ۳۰ سال صبر کرد. بزرگان سینما به جشنواره فیلم فجر آمدند تا نسل جوان فیلمساز پس از انقلاب جان بگیرند، رشد کنند و بعضا جهانی شوند. شما هم بمانید. آیین چراغ، خاموشی نیست.»
اعلام کردنش چه معنایی دارد؟
امیر ابیلی، منتقد سینمایی درباره این خداحافظی های مجازی نوشت: مهدویان امسال فیلمی نیمه کاره به هیئت انتخاب داد و با رانت به جشنواره آمد. خزاعی با حذف دوجین فیلم مهم، خواست با حضور مهدویان و میرکریمی اعتبار جشنواره اش را حفظ کند اما حالا هردو پس از اولین جشنوراه ی سازمان سینمایی خزاعی، از جشنواره هایی که او در سالهای آینده برگزار خواهد کرد انصراف داده اند. میر کریمی حتی با گرفتن سیمرغ هم پای جشنواره و مدیرانش نایستاد. درس عبرتی برای سازمان سینمایی.»
دامون قنبرزاده، سردبیر پادکست فیلم امروز نیز به این ماجرا واکنش نشان داد و در صفحه اش نوشت: «بیایید تعارف را کنار بگذاریم. ما ایرانیها استاد این هستیم که خودمان را لوس کنیم؛ «جایزه نمیدهید؟ پس من هم قهر میکنم!» به نظر میرسد رویکرد دو فیلمساز عزیز نیز چیزی شبیه این است. البته این فقط یک جنبهی ماجراست. حالا اجازه بدهید بیتعارفتر باشم؛ ما ایرانیها استاد این نیز هستیم که سوراخ دعا را پیدا کنیم. وقتی پیدا کردیم دیگر تا آن سوراخ را به گشادی دهانهی چاه نکنیم، بیخیال نمیشویم. حالا حکایت این عزیزان خداحافظیکرده از جشنواره است؛ خبر دارید که این عزیزان، هر دو درگیر سریالهایی هستند که قرار است در پلتفرمهای اینترنتی پخش شود. خب وقتی لقمهای حاضر و آماده وجود دارد که پول خوبی هم پشتش است، چرا آنها باید خودشان را علاف جشنوارهای کنند که معلوم نیست در انتهایش فیلمشان جایزه میگیرد یا نه. تازه اگر آن سیمرغ بلورین را بگیرند، به هیچ دردی هم نمیخورد جز اینکه بگذارندش لای در اتاقشان که مانع از بستهشدنش شود... د.
اصلاً نوش جانشان؛ بسازند و حال کنند. فیلم هم به جشنواره ندهند. مال دیگران را میبینیم. اما من هنوز جواب پرسشم را پیدا نکردهام: خداحافظی از جشنوارهای تکهپاره که سروتهش معلوم نیست، آنهم در حالی که یک سال به شروع جشنوارهی بعدی مانده، یعنی چه!؟ خب نهایتش این است که شما دیگر شرکت نمیکنید... حالا اصلاً خداحافظی میکنید، دیگر اعلام کردنش چه معنایی دارد؟ ما ایرانیها یک عادت دیگر هم داریم؛ خیلی زیادی خودمان را جدی می گیریم.»
نظر شما